♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
دیگه خسته شدم از نشستن کنار پنجره فکر کردن به تو و صد هزار تا خاطره بسه دیگه گناه داره دلی که عاشق توئه بیا نذار خسته بشن چشم هایی که منتظره -------------- حامد کاظمی نظرات شما عزیزان:
حکایت عجیبیست رفتارما....
خداوندمیبیندومیپوشاند... ادمهانمیبینندوفریادمیکشند!
دلم بچگی میخــواهــد....
جــلوی کـــدام مـــغازه پــا بکــــوبم تــا بـــرایم آرامـــش بخـــرنــد....! سنگ صبور
ساعت11:11---18 آبان 1391
ساعت چشمانم راروی امدن توکوک میکنم
وتونمی ایی ومن برای همیشه خواب میمانم!!! ماقصدسرقت ادبی نداریم پاکش کردم که سوتفاهم نشود! پاسخ: بلهههههههههههههههههههههههه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ شازده کوچولو میگفت: " گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود امـــــا مـــــــــــــــاندنی بود این بـــــــــودنش بود که او را تبدیل به " گل من " کرده بود ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
یه جایــی هم هست
بعــد از کلی دویـدن یهــو وایمیستی ... سرتــو میندازی پاییــن و آروم میگی: " دیگه زورم نمیــرسه"
ادم برفی ازخجالت اب شد
وقتی دیدکودک گرسنه ای به هویج دماغش زل زده..... ش
ساعت21:19---16 آبان 1391
تاريکي غروب را به بهانه روشني طلوع فردا تلخي غمي که مي گذرد را به خاطر شيريني لحظه هايي که مي آيد سختي فراق را به اميد وصال و درد رنج رسيدن به معشوق را فقط به خاطر عشق پذيرا هستم باددرموهایش
ساعت15:23---16 آبان 1391
روزهای زندگی مثل برگ ازشاخه می افتادومن
همچنان تنهای تنهاراه میرفتم... باددرموهایش
ساعت21:46---15 آبان 1391
توبی نظیری داداش حامدبی اغراق میگم اشعارت خیلی زیباونابه قلمت پویاوجاودان....
ش
ساعت19:58---14 آبان 1391
از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ... و این خود دردی کشنده است ...
زندگی باید کرد! گاه با یک گل سرخ ، گاه با یک دل تنگ، گاه باید رویید در پس این باران، گاه باید خندید در غمی بی پایان!
سلام داداشی ،خوبی؟؟ این شعرتم خیلی خوشگل بودپاسخ: سلام مرسی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|